یادداشت
از غیررسمیِ خردمندانه تا رسمیِ (غیر)عقلایی

دکتری مطالعات شهری عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
اینطور دانسته میشود که سکونتگاههای رسمی با برنامهریزیهای متخصصان و در فرایندهایی علمی و عقلانی تولید میشوند و سکونتگاههای غیررسمی حاصل زیست نابخردانۀ مردم عادیاند. مردمی که همهچیز را بدون کشیدن نقشهها و هرگونه محاسبات مهندسی سرهم کردهاند. اشکان رضوانی در این یادداشت به سراغ داستان دو محله در بندر کنگ رفته است که یکی از آنها با تفکر عقلایی آکادمیک و دیگری با دانش شفاهی مردمی بنا شدهاند. او این دو سکونتگاه را از منظر یک ویژگی مشترک، یعنی توجه آنها به روانابهای شهری پس از هر بارندگی مقایسه کرده است. نتیجۀ آن را در این مقاله خواهید خواند. اینطور دانسته میشود که سکونتگاههای رسمی با برنامهریزیهای متخصصان و در فرایندهایی علمی و عقلانی تولید میشوند و سکونتگاههای غیررسمی حاصل زیست نابخردانۀ مردم عادیاند. مردمی که همهچیز را بدون کشیدن نقشهها و هرگونه محاسبات مهندسی سرهم کردهاند. اشکان رضوانی در این یادداشت به سراغ داستان دو محله در بندر کنگ رفته است که یکی از آنها با تفکر عقلایی آکادمیک و دیگری با دانش شفاهی مردمی بنا شدهاند. او این دو سکونتگاه را از منظر یک ویژگی مشترک، یعنی توجه آنها به روانابهای شهری پس از هر بارندگی مقایسه کرده است. نتیجۀ آن را در این مقاله خواهید خواند.
زبان و واژگان آن خنثی نیستند بلکه دنیای پیرامون انسان را میسازند و آن را عادی جلوه میدهند. از این منظر، زبان بسیار قدرتمند است زیرا میتواند به عنوان ابزاری برای عادیسازی نظام قدرت مورداستفاده قرار گیرد. واژگان گفتمان خاصی از قدرت را تثبیت میکنند و سایر گزینههای واقعیت را نامشروع جلوه میدهند.
ترکیب دو واژۀ «سکونتگاه» و «غیررسمی» گونهای از این نامشروعسازی است. این اصطلاح در ادبیات شهرسازی جا افتاده و عادی شده و جزئی از دایرۀ لغات این رشته درآمده است. اما این اصطلاح خنثی و معصوم نیست و بهدنبال رسمیت بخشیدن به نظام قدرتی است که اختیارِ تصمیمگیری دربارۀ سکونتگاههای انسانی را حق خود میداند. این نظام ریشه در حرفه و دانشگاه دارد و سر در لایههای تصمیمگیری دولتی برافراشته است. سکونتگاهها زمانی به رسمیت شناخته میشوند که مهر تأیید این نظام قدرت را دریافت کرده باشند. این رسمیت در قالب توانایی تهیۀ سند برای املاک شخصی مردم وجهۀ قانونی و ضمانت اجرایی مییابد. اگر سکونتگاهی خارج از این ساختار قدرت شکل گرفته باشد، رسمیت ندارد، قانونی نیست و امکان تهیۀ سند رسمی نخواهد داشت.
با تثبیت ترکیبهای واژگان در دایرۀ لغات و عادی شدن استفاده از آنها، بار معنایی ایجاد میشود. این بار معنایی ابزار مشروعیتبخشی به ساختار قدرت در عرصۀ عمومی و اجتماعی است و بحث رسمی و غیررسمی بودن را از مسئلهای حقوقی به مسئلهای عمومی تبدیل میکند. معنای «سکونتگاههای غیررسمی» عموماً مترادف با معضلات و مشکلات دانسته میشود. این سکونتگاهها در برابر مخاطرات طبیعی ایمن نیستند. آنها دارای مسائل اجتماعی عدیدهای پنداشته میشوند. این سکونتگاهها مسائل پایهای و اولیۀ شهرسازی را که ضامن بقا و دوام هر شهر و روستایی است، رعایت نکردهاند. این سکونتگاهها به جغرافیا، اقلیم و محیطزیست بیتوجه هستند. ساخت، مورفولوژی و شکلگیری این سکونتگاهها از پایه نادرست است. این معانی مشروعیت عمومی سکونتگاههای غیررسمی را زیر سؤال میبرد و در مقابل، دوگانهای ایجاد میکنند که توسط آن در عرصۀ عمومی به نظام قدرتی که مسئول تصمیمگیری برای سکونتگاههای شهری و روستایی است، مشروعیت میبخشد.
از این رو، دوگانۀ سکونتگاه رسمی و «غیررسمی» را میتوان در دوگانۀ معانی مرتبط با آنها جستوجو کرد. در مقابل نابخردی و عدم برنامهریزی «سکونتگاههای غیررسمی»، نوعی از خردمندی و برنامهریزی عقلایی وجود دارد. این عقلانیتِ تضمینشده توسط ساختار قدرت و نهادهای موردتأیید آن، یعنی حرفهایها (مهندسان مشاور) و دانشگاه و مشروعیت آن در نگاه عامۀ مردم، ضامن بقا، کیفیت و عملکرد بهینۀ سکونتگاههای رسمی است. همین عقلانیت نهادینه در دولت، حرفه و دانشگاه و مشروعیتیافته در اجتماع است که سکونتگاه رسمی را بر «سکونتگاه غیررسمی» ارجحیت میدهد.
در نیم قرن اخیر، برنامهریزی و طراحی عقلایی بر مبنای اصول و روشهای دانشگاهی و تثبیتشده در حرفه و نظام مدیریتی مبنای شکلدهی به سکونتگاههای شهری و روستایی ایران بوده است. این «عقلانیت» مدعی است که از روشی علمی بهره میبرد که تکرارپذیر و قابلراستیآزمایی و جهانی است. در این فرآیند، شهرسازان، همچون خدا، از بالا بر فرآیند شناخت، تحلیل، برنامهریزی و طراحی نظارت دارند. آنها برای انواع اطلاعات موردنیازشان متخصصانی در اختیار دارند تا جامعه، جغرافیا، اقلیم، محیطزیست، تاریخ، ترافیک، اقتصاد، کالبد و فضای شهر را بشناسند و تحلیل کنند تا طرح و برنامههایشان را مستند کنند. آن هم در گزارشهایی چندصدصفحهای یا گاه بالغ بر هزار صفحه که با ارائۀ آمار و اطلاعات دقیقِ عددی، بنیانی مستحکم برای تصمیمها، برنامهها و طرحهایشان فراهم آورند.
برنامهریزی و طراحی عقلایی و از بالا به پایین و متکی بر روش علمی، چنان محرز، تردیدناپذیر و عادی است که گویا نمیتوان گزینهای جز آن را به «رسمیت» شناخت و اگر به هر دلیلی، (همچون غفلت دستگاههای نظارتی) سکونتگاهی خارج از نظام برنامهریزی عقلایی شکل بگیرد، باید «غیررسمی» نامیده شود تا تمایز آن با آفریدههای شهرسازی «رسمی» کشور مشخص باشد. در برابر این تعقل خداگونه، «سکونتگاه غیررسمی» نوعی غفلت و اشتباه دانسته میشود. «سکونتگاه غیررسمی» طفلی ناخواسته است که برای تولدش برنامهریزی نشده است و با حضور بیاجازه در حاشیۀ شهر، انگلوار از منابع و امکانات شهری تغذیه میکند. گفتمان غالب شهرسازی این سکونتگاهها را مترادف با مشکلات مختلف، ناایمن در برابر مخاطرات طبیعی، دارای معضلات اجتماعی و اقتصادی فراوان، بدون حداقل امکانات و تسهیلات شهری و بیتوجه به مسائل زیستمحیطی جلوه میدهد. وجود این مشکلات بدیهی به نظر میآید، زیرا شهرسازان در آفرینش این سکونتگاهها نقش ایفا نکردهاند و کار به دست مردمان عامی سپرده شده است که جز حرص و ولع برای تصاحب شبانه و غیرمجاز تکهزمینها امری دیگر راهنمای تولید فضای زیستشان نبوده است. درنتیجه ماحصل تلاششان تبدیل به دردسر مسئولان شهری شده است که نه میتوانند از کنارش بیتفاوت بگذرند، نه میتوانند «رسماً» به فرزندی قبولش کنند.
در این مختصر، با ذکر مثالی کوتاه این موازنۀ نابرابر را به شکلی متفاوت ارائه میکنم. با سنجش «عقلانیت» برنامهریزی یک «سکونتگاه رسمی» و نابخردی «سکونتگاه غیررسمی» دیگری که در بندر کنگ و به فاصلۀ عرض یک جاده از هم واقع شدهاند، نشان میدهم که «عقلانیت» برنامهریزی سکونتگاههای «رسمی» تشکیکپذیر است و روش علمی و اصول دانشگاهی الزاماً مترادف با برتری محصول برنامهریزی و طراحی نیست. در مقابل، سکونتگاههای غیررسمی، اگرچه بر مبنای عقلانیت نهادینه و گفتمان رسمی شهرسازی شکل نگرفتهاند، از نوعی خرد جمعی بهره بردهاند و بعضاً به نتایجی به مراتب کارآمدتر دست یافتهاند. مقصود من از خرد جمعی، دانش زیستمحیطی و خصوصیات فرهنگیای است که بهصورت شفاهی و کاربردی بر مبنای ویژگیهای سرزمینی شهرها و روستاها در بین مردمان آن رواج داشته است. این خرد که به دانش سنتی زیستمحیطی1 موسوم است و ابعاد فرهنگی دارد، نتیجۀ تجربۀ زیستۀ مردم و ارتباط مداوم آنها با فرآیندهای طبیعی است که بهتدریج شکل گرفته و تکامل یافته و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است. با آنکه این خردِ جمعیِ کهن در نیم قرن اخیر و با تثبیت مفهوم «رسمی» شهرسازی طرد شده است، هنوز از بین نرفته و در نقاط مختلف کشور همچنان نقش ایفا میکند. با زیر سؤال بردن «عقلانیتِ» برنامهریزی سکونتگاههای «رسمی» و تشکیک در روش علمی محرزدانستهشدۀ آن میتوان فضایی برای توجه به این خرد جمعی کهنسال باز کرد. امری که نظام دانشگاهی، حرفهای و مدیریتی ایران به آن نیاز جدی دارد.
دو سکونتگاه «رسمی» و «غیررسمی» در شهر کنگ
شهر کنگ بندری کوچک با جمعیتی حدود بیستهزار نفر در 180کیلومتری غرب بندرعباس است. این بندر بافت تاریخی ارزشمندی دارد که بر کرانۀ خلیجفارس گسترش یافته است. شمال این بافت تاریخی، بافت خودروی شهر است که در دهههای ۴۰ و ۵۰ خورشیدی شکل گرفته و در ادبیات شهرسازی امروزی «بافت میانی» نامیده میشود و بعضاً واجد ارزشهای کالبدی و فضایی مشابه بافت تاریخی است. شمالیترین قسمت شهر محلۀ ابوذر نام دارد که محصول گسترش خودروی شهر از دهۀ ۶۰ تا کنون است. از آنجا که قسمت زیادی از خانههای آن فاقد سند هستند، به سکونتگاه غیررسمی شهر کنگ معروف شده است. محلۀ ابوذر واجد شرایط رایج در سکونتگاههای غیررسمی است. بافت آن خودرو است. خانههای این محله فاقد سند رسمی هستند و زمین آنها به تصرف در آمده است. ساکنان آن نسبت به دیگر اهالی شهر بنیۀ اقتصادی ضعیفتری دارند. این محله از جنوب محدود به بافت میانی، از شمال و شرق محدود به زمینهای بایر حاشیۀ شهر و از غرب محدود به جادۀ ارتباطی با شهر بستک میشود.
در غرب جادۀ بستک و با فاصلۀ کمی از محلۀ ابوذر، محلهای نوساز واقع شده است که هنوز قطعات ساختهنشدۀ بسیاری دارد. این محله که عمدتاً از میانههای دهۀ 80 خورشیدی شکل داده شده است، تنها سکونتگاه طراحیشدۀ بندر کنگ است که محصول شهرسازی عقلایی، دانشگاهی و دستپخت مهندسان مشاور و مدیران شهری است. این «سکونتگاه رسمی» متشکل از چند پروژۀ آمادهسازی زمین مختلف است، از جمله: مسکن مهر و چند تعاونی مسکونی. در این مختصر، این دو سکونتگاه از منظر توجه آنها به بستری که روی آن شکل گرفتهاند، با هم مقایسه میشوند و صرفاً یک ویژگی از ویژگیهای مختلفِ بستر معرفی میشود که آن هم توجه به روانابهای شهری بعد از هر بارندگی شدید است.

فرهنگ مهار جریان رواناب در جغرافیای سرزمینی بندر کنگ
با وجود آنکه بندر کنگ در اقلیمی گرم و کمبارش قرار گرفته و بارش سالانۀ آن کمی بیشتر از صد میلیمتر است، این بارش عموماً در قالب بازههای رگباری پرشدتی همچون بارندگیهای موسومی صورت میپذیرد، به نحوی که شهر در مدتی کوتاه، حجم قابلتوجهی از بارش سالانهاش را دریافت میکند.
از سوی دیگر، بستر این سرزمین قابلیت جذب آب محدودی دارد و پوشش گیاهی ناچیزی روی آن دیده میشود. این عامل به معنای جاری شدن آب بر سطح زمین و بهسوی خلیج فارس است. به علت شیب محدود بستر، این روانابها قدرت و سرعت چندانی ندارند و بهآرامی بر سطح زمین حرکت میکنند و مسیلهای کمعمقی شکل میدهند. سرتاسر دشت اطراف شهر آثار مسیرهای حرکت آب را در خود جای داده است. تصویر یک براساس عکس هوایی سال ۱۳۳۵ تهیه شده است. در این عکس تمامی مسیرهای آب بهخوبی دیده میشوند و هستۀ تاریخی کنگ بهشکل اولیه و دستنخورده ثبت شده است. این عکس از این بابت که شهر را پیش از هرگونه توسعۀ متأخری نشان میدهد، اهمیت دارد. درنتیجه میتواند ملاکی برای ارزیابی توسعههای نیمقرن اخیر باشد.
از دیرباز، مردمان خطۀ جنوبی کشور دریافته بودند که میتوانند از این مسیرهای رواناب برای برداشت و ذخیرۀ آب آشامیدنی و کشاورزی استفاده کنند. به همین دلیل در نقاط مختلف جنوب ایران، هستههای سکونتگاهی با توجه به مسیرها و الگوهای حرکت آب و بارندگی شکل گرفته و مردم در طول مسیرهای روانابها سازههایی بهنام برکه2 ساختهاند تا آب جاریشده از باران را ذخیره کنند یا این آب را با تمهیداتی بهسمت باغها و نخلستانهای خودشان هدایت کنند و ضمن آبیاری غرقابی، مقدار باقیمانده را به چاههایی تزریق کنند تا در فصل خشک استفاده کنند.3
این ساختار پیچیدۀ استحصال آب و توجه به خصوصیات اقلیمی و جغرافیایی سکونتگاهها، نیازمند نوعی خرد جمعی و دانش بومی است که برای قرنها ساکنان این سرزمین از آن بهره جستهاند. شهر و ماورای شهر با توجه به این خرد جمعی شکل گرفته بوده است. مردم به نوعی همزیستی با جریانهای رواناب فصلی رسیده بودند. در این همزیستی آنها مسیرهای رواناب را مسدود نمیکردند، بلکه با هدایت روانابها عرصۀ زیستی خویش را شکل میدادند.
دو محلۀ کنگ و توجه به جریان رواناب
انطباق مسیرهای رواناب سال ۱۳۳۵ با قطعهبندی و شبکۀ معابر در دو محلۀ «رسمی و غیررسمی» یادشده نکات ارزشمندی را نشان میدهد. در محلۀ ابوذر، شبکۀ معابر اصلی محله عمدتاً در راستای شمال غربی به جنوب شرقی شکل گرفتهاند و ارتباط بین آنها را شبکهای از معابر فرعی و کوچههای باریک، گاه با عرض یک متر شکل میدهد. معابر اصلی این محله منطبق بر مسیرهای اصلی روانابی است که در عکس هوایی سال ۱۳۳۵ تصویر شده است (تصویر 2).4 بافت خودرو و «غیررسمی» با توجه به خطوط روی زمین و نقش آنها در جغرافیای سرزمینی شکل گرفته است. با آنکه عمر چندانی از این بافت نمیگذرد و لزوماً بافتی تاریخی محسوب نمیشود، تجربۀ بومی و زیستۀ مردم در شکلگیری آن نقش مهمی ایفا کرده است.
توجه به مسیرهای رواناب دو دلیل عمده داشته است: اولین دلیل، جلوگیری از آبگرفتگی منازل مسکونی است. با احترام به مسیرهای تثبیتشدۀ جریان آب، خانهها در «سکونتگاه غیررسمی» ابوذر از گزند آبگرفتگی محفوظ ماندهاند. دومین دلیل، حق اجتماعی ساکنان قدیم بندر کنگ به آب جاری است. باید توجه داشت که روانابهای جاریشده حقآبۀ برکهها و باغهای قدیم شهر محسوب میشدند و اگرچه سالهاست که این باغها خشک شدهاند و روشهای استحصال آب باران در این شهر کنار گذاشته شده، ساختار شبکۀ تاریخیِ هدایت و جمعآوری آبهای سطحی مبنای حقوقیاجتماعی غیررسمیای داشته است و سکونتگاه شکلگرفته در دهۀ ۶۰ خورشیدی مجبور به رعایت آن بوده است.


انطباق مسیرهای رواناب سال ۱۳۳۵ با شبکۀ معابر و قطعهبندی سکونتگاه رسمی غربی شهر داستانی متفاوت را نشان میدهد. این مسیرها در طراحی و آمادهسازی این زمینها لحاظ نشدهاند. مسیرهای رواناب از بین خیابانها و خانههای محله میگذرند. بهعلاوه، تمهیدی برای جمعآوری این آبها و جلوگیری از ورود آنها به محله دیده نمیشود. نکتۀ جالبتر آن است که در نقشۀ طرح تفصیلی شهر، آمادهسازی، روی توپوگرافی نقشهبرداریشده از زمینها پیاده شده است. در نقشههای توپوگرافی تعدادی از مسیرهای رواناب مشخص شده و این آمادهسازیها بدون توجه به آنها روی این مسیرها ترسیم شده است. روانابها از درون قطعات زمین عبور میکنند، معابر را قطع میکنند و از یک سوی محله به آن دیگرسو روان هستند (تصویر 3). به دلیل عدم توسعۀ کامل این محدوده، هنوز معضلات تداخل مسیرهای جریان آب با قطعهبندیهای طراحیشده فراگیر نیست و تنها در چند نقطه که محله شکل گرفته است، خود را نشان میدهد.
این شیوۀ آمادهسازی زمین که هیچ تأثیری از بستر و جغرافیا نگرفته است، میتوانست در هر نقطهای از کشور و در هرجایی که زمینی مسطح باشد، اجرا شود. میتوان مشابه آن را در تهران، اصفهان، مشهد، اردبیل یا اهواز یافت. طراحی و برنامهریزی رسمی و از بالا به پایین، جدا از تجربۀ بومی و زیستۀ مردم و در دفاتری کیلومترها دورتر از شهر کنگ انجام شده که نتیجهاش انفصال محصولات رسمی شهرسازی از بستر محیطی و اجتماعی است.
این آمادهسازی بر مبنای اصول رسمی شهرسازی طراحی و تصویب شده است. به احتمال قوی عرض معابر، ابعاد قطعات، سطح اشغال و جهتگیری ابنیه، سرانهها و دهها ضابطۀ دیگر در این آمادهسازی رعایت شدهاند، اما این آمادهسازی و هزاران محله و شهر مشابه دیگر در سرتاسر کشور هیچ ارتباط معناداری با بستر خود ندارند. تنها به دلیل آنکه برنامهریزی و طراحی آنها از مجرای مصوب ساختار قدرت عبور کرده است، عنوان پرطمطراق «رسمی بودن» را کسب کردهاند.
در اینجا بهعنوان نمونه تنها یک عامل محیطی معرفی شد ولی این عوامل بسیارند و تقریباً هیچکدام در این آمادهسازی دیده نمیشوند. ابعاد قطعات و جهتگیری آنها با توجه به خصوصیات اقلیمی همچون وزش باد و تابش خورشید، سطح اشغالی منطبق بر جغرافیای محل، توجه به مسائل فرهنگی در طراحی محلات و ابنیه و نکات متعدد دیگری را میتوان نام برد که در این تیپسازی پنهان ماندهاند.
جمعبندی
این مختصر بهدنبال رد شهرسازی رسمی کشور نیست اما قویاً بهدنبال تردید در برخی از ارکان و اجزای آن خصوصاً در حوزۀ غیررسمیت است. همینطور قصد ندارد تا آب تطهیر بر تمامی به اصطلاح سکونتگاههای غیررسمی بریزد. به عبارت دیگر، این نوشته قصد ندارد در برابر دوگانۀ تولیدشده توسط ساختار مرسوم، دوگانۀ جدیدی قرار دهد. در مقابل، نشان میدهد که نظام شهرسازی «رسمی» کشور با اتکا به این دوگانهسازیها خود را معیار شهرسازی مطلوب میداند و تجربۀ زیسته و خرد جمعی مردمان عادی را به نفع اصول دانشگاهی، قراردادهای مهندسان مشاور و تصمیمات مدیریتی به کنار گذاشته است.
دوگانههای ساختهشده توسط این ساختار قدرت، دانش آکادمیک را بر بینش بومی، نگاه جهانی را بر نگاه محلی و برنامهریزی عقلایی را بر تجربۀ زیسته و خرد جمعی مردم عادی برتری میدهد، اما نتیجۀ این دوگانهسازیها و برتری دادنها، جداییِ بیش از پیش محصولات برنامهریزی و طراحی شهری از بستر سرزمینی سکونتگاهها شده است. انگارههای شهرسازی از شهری به شهری کپی میشوند و در این کپیکاری حاصل صدها سال تجربۀ زیسته و خرد جمعی مردم نادیده گرفته میشود. تنها این موضوع که تمامی شهرهای ایران در نیمقرن اخیر بر مبنای نظام شصتچهل و براساس قطعات شمالیجنوبی گسترش یافتهاند و ارادهای برای تغییر این موضوع دیده نمیشود، نشان از عدم مطلوبیت ساختار مرسوم و قدرتیافته دارد که خود را ملاک «رسمی» یا «غیررسمی» خواندن سکونتگاههای شهری و روستایی قلمداد میکند.
این در حالی است که خرد جمعیِ مردمان عادی و تجربۀ روزمرۀ آنها منبعی غنی و سرشار برای هر طرح شهری است. بینش مردم بر مبنای زندگی روزمرۀ آنها ارزشمندتر و پرمحتواتر از هر کتاب اصول و روشهای پرطمطراق شهرسازی و دستورالعملها و ضوابط پرجزئیات «رسمی» است. این خرد جمعی کاملاً مبتنی بر بستر است، مردمان عادی هم خود جزئی از این بسترند. آنها از طریق تجربۀ زیستۀ خود بستر را میشناسند و سکونتگاههایشان را مبتنی بر این شناخت بنا مینهند. آنجایی که این شناخت و تجربۀ زیسته سبقۀ تاریخی پیدا میکند و با انتقال از نسلی به نسل دیگر تکامل مییابد، تبدیل به دانشِ بومی عمیقی میشود که منبعی الهامبخش برای هرگونه اقدام شهرسازانه است. ساختار و نظام فعلی شهرسازی نیازمند است تا راهی برای بهرهگیری از این خرد جمعی و انطباق حداکثری با بستر پیدا کند و از برنامهریزی و طراحی در جعبهای بسته دست بردارد.
برچسب(ها): مجله آبادیغیررسمیبندر کنگ